آیا از تماشای فیلمهای خستهکننده هالیوود و نتفلیکس خسته شدهاید؟ نگران نباشید چون هر کسی میتواند به اکتشافگری ماهر در سینمای جهان تبدیل شود. در این مقاله به شما کمک خواهیم کرد که بتوانید بهترین فیلم های خارج از جریان اصلی سینمای امروز را پیدا کنید.
چگونه فیلم خوب برای تماشا پیدا کنیم؟
بیشتر مردم فیلم دوست دارند. بالاخره 50 سال قبل از این که تلویزیون به یکی از ارکان جداییناپذیر خانههای ما تبدیل شود، سینما جای خودش را به عنوان یکی از پرطرفدارترین مدیومهای سرگرمی تثبیت کرده بود. بعضیها مثل من، از این هم فراتر میروند و سینما را به عنوان بزرگترین و پرطرفدارترین فرم هنری قرن بیستم میشناسند.
برخیها مخصوصا اگر تجربهی آنها از فیلمها به آنچه که در سینمای محلی و چیزهایی که میتوان در نتفلیکس و دیزنی دید محدود شده باشد شاید با شنیدن جملهی بالا تعجب کنند. فرم هنری؟ مگر فیلمها فقط یک سرگرمی و حواس پرتی موقت از واقعیت دردناک زندگی نیستند؟
در حقیقت جواب این سوال منفی است. اگر تجربهی شما از تماشای فیلم با برنامهریزی زنجیرههای بزرگ سینمایی و پلتفرمهای آنلاین بزرگ مثل نتفلیکس شکل گرفته باشد، شاید فکر کنید که بیشتر فیلمها آمریکایی هستند (و یا حداقل انگلیسی هستند) و به غیر از چند مثال نقض، فیلمها معادل یک بستهی بزرگ چیپس و پفک هستند.
ولی این فکر یک اشتباه اساسی است؛ در واقع ساخت فیلم یک پدیده بینالمللی است که خیلی قبلتر از آن که مارول کار خودش را استارت بزند شروع شده بود. حتی خیلی قبلتر از سهگانه اورجینال جنگ ستارهها در سال 1977. فیلم بیش از 125 سال با ما بوده است. فیلمهای جریان اصلی فعلی تنها نوک قلهی دنیای سینما هستند.
سینما همواره بیشتر از اکشنها و تریلرها و رمانتیکهای حالخوبکن بوده است. البته که مشکلی با اینگونه فیلمها وجود ندارد و هیچگاه نباید قدرت سینما در کمک به فرار از واقعیت را دستکم گرفت. فانتزی همیشه یکی از مهمترین المانهای تجربهی سینمایی بوده است، از زمانی که جورج ملیز با برخی ترفندهای ساده در دههی آخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم تماشاگران با فیلمهایش را به هیجان میآورد و تاثیر او حتی امروز هم دیده میشود. باز لورمن در فیلم !Moulin Rouge که در سال 2001 ساخت به ملیز ارجاع داده و اسکورسیزی هم در اثرش Hugo به او اشاره کرده بود.
اما در خود زندگی هم فراتر از فرار از واقعیت (escapism) چیزهای زیادی وجود دارند. و فیلمها هم همواره آنها را انعکاس دادهاند. همیشه فیلمسازانی بودهاند که دغدغهی اصلی آنها واقعیتهای زندگی روزمره بوده است و با کنجکاوی و احساس به جهان نگاه کرده و سعی کردهاند آن را به تصویر بکشند. (منظور من تنها مستندها نیست بلکه انواع مختلف فیلمها را میگویم.)
اگر سازنده فیلم کاردرست باشد، یک فیلم میتواند از لحاظ احساسی، ذهنی، فرهنگی و فلسفی ما را تحت تاثیر قرار دهد. این تاثیرات یکی آن از چیزهایی است که در «محصولاتی» که توسط جریان اصلی سینما مثل یک کارخانه تولید انبوه و بدون هیچ حس هنری ساخته میشوند غایب است.
اگر شما هم آن حس دژاوو و آشناپنداری را هنگام تماشای یک فیلم کمدی-رمانتیک و ابرقهرمانی جدید تجربه کردهاید، شاید برای شناختن و یافتن فیلمهایی که خارج از این جریان حرکت میکنند کنجکاو باشید. و با این وجود ممکن است مطمئن نباشید که باید این کار را از کجا شروع کنید.
اگر اینگونه است این راهنما مناسب شما خواهد بود.
آمادهی یک شیرجه لذتبخش به دنیای ناشناختهها باشید
من در یک شهر کوچک در کشور انگلستان بزرگ شدم و مثل کودکان دیگر در آن زمان، تجربهام از سینما رفتن با دیدن کارتونهای دیزنی و کمدیهای خانوادگی شروع شد و به سمت چیزی که خودم آن را یک رژیم بالغتر متشکل از وسترنها، تریلرها، علمی-تخیلی، جاسوسی و ترسناک میدانستم حرکت کرد. درست است که این رژیم با فیلمهای آمریکایی و انگلیسی سیاه و سفید قدیمی و بعدها هم با تلویزیون تغذیه میشد، ولی به سینمای انگلیسی زبان محدود بود.
اما بعدها و در ترم اولم در دانشگاه، یک دوست متقاعدم کرد که همراه او به یک سینمای محلی کوچک هنری بروم تا جدیدترین فیلم اینگمار برگمان را ببینم. (آن زمان من هیچ ایدهای نداشتم که برگمان کیست و چه میکند.) تجربهام از آن بعد از ظهر من را به شدت تکان داد و زندگیام را عوض کرد.
من و دوستم دو صندلی وسط در ردیف جلو را گرفته بودیم و خیلی زود با صحنهی آغازین فیلم روبرو شدیم: یک کلوز-آپ از زنی که دردی وحشتناک را تحمل میکند. این فیلم یعنی Cries and Whispers داستان دو زن را تعریف میکرد که آخرین دیدار با خواهرشان را در بستر مرگش تجربه میکردند. فیلم درباره موضوعاتی مانند رنج، ترس، مرگ، احساس گناه، نفرت و اتهام بود.
آیا این سرگرمی است؟ به معنای عام این کلمه قطعا نه. ولی من از ابتدا تا انتهای فیلم میخکوب شده بودم و بعد از آن هم ساعتها با دوستم در مورد زندگی، مرگ و هنر بحث میکردیم. شبیه هیچ فیلمی که قبلا دیده بودم نبود. هم از لحاظ احساسی و هم از لحاظ فکری به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد و باعث شد عطشی سیریناپذیر برای بیشتر دانستن در مورد برگمان پیدا کنم و فیلمهای دیگری را که چنین تاثیری داشته باشند جستجو کنم. من هیچ ایدهای نداشتم که سینما میتواند چنین باشد و بیشتر از این میخواستم. این لحظه شروع یک شیفتگی به طول یک عمر بود که در نهایت هم به حرفهای چند ده ساله تبدیل شد.
همه اینقدر خوش شانس نیستند که یک دوست سینماشناس دستشان را بگیرد و آنها را به دیدن یک فیلم خارقالعاده و فراتر از انتظارات ببرد، چه برسد که اطرافشان سینمایی داشته باشند که همچنین فیلمی را پخش کند. علاوه بر همهی اینها من خوششانس بودم که شیرجهی من به یک دنیای ناشناخته با فیلمی شروع شد که یک شاهکار محسوب میشود؛ کاملا ممکن بود در همان ابتدای راه فیلمی میدیدم که ناامیدکننده و آشغال بود. به همین خاطر شاید شنا در دریای ناشناخته سینما به چندین شیرجهی برای پیدا کردن بهترین جا نیاز داشته باشد.
چیزهای فوقالعاده بسیار زیادی در این دنیا برای پیدا کردن وجود دارد و در این مقاله چندین راهنمایی برای شروع این مسیر با شما به اشتراک خواهم گذاشت.
چهکار باید بکنید؟
کار را با ذهن باز شروع کنید
قبل از شروع این مسیر مهم است که پیشفرضهایی که از قبل در مورد فیلمها و ژانرهای مورد علاقه خود دارید را کنار بگذارید. در این مورد بهتر است به چند نکته توجه کنید.
بعضیها تصور میکنند فیلمهای غیرانگلیسی زبانِ «هنری»، سختفهم و خستهکننده هستند. ولی تنها چیزی که زبان فیلم مشخص میکند این است که در کشوری ساخته شده که زبان اولش انگلیسی نیست. به یاد داشته باشید که بیشتر فیلمهایی که توسط منتقدان، تاریخنگاران و کارگردانان به عنوان بهترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشوند انگلیسیزبان نیستند. Tokyo Story از یاسوجیرو اوزو، The Rules of the Game از ژان رنوا، هشت و نیم فدریکو فلینی و توتفرنگیهای وحشی برگمان از این نمونهها هستند.
درست مثل مورد بالا، بعضیها تصور میکنند چون یک فیلم سیاه و سفید است و رنگی نیست پس ضعیف و بیخاصیت است. خیلی از فیلمهای سرگرمکننده و رضایتبخش تاریخ سینما به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شدهاند، حالا یا به این دلیل که در زمان ساخت آنها روش معمول ساخت به این صورت بوده و یا فیلمسازان به دلایل خاصی تصمیم گرفتهاند سیاه و سفید فیلمبرداری کنند؛ فرم تکرنگ فیلمهای سیاه و سفید زیبایی خاص و متمایزی از فیلمهای رنگی دارد.
در این مورد هم منتقدان و کارگردانان سینما فیلمهای سیاه و سفید زیادی را جزو بهترین فیلمهای تاریخ به شمار میآورند که علاوه بر موارد بالا میتوان به شهروند کین اورسن ولز، روانی آلفرد هیچکاک و Some Like It Hot بیلی وایلدر اشاره کرد.
فقط به خاطر این که یک فیلم قبل از ظهور صدا در سینما ساخته شده است آن را پس نزنید؛ البته که صدا که خود خیلی بیشتر از صدای صحبت کردن کاراکترها با هم است و از اواخر دههی 1920 میلادی یک بخش مهم از تجربهی فیلم و سینما بوده است. ولی حتی قبل از آن هم فیلمها به ندرت صامت بودند چون معمولا هنگام پخش در سینما معمولا همراه آنها موسیقی زنده هم پخش میشد و فیلمهای آن دوران امروزه هم به همین شکل تماشا میشوند.
علاوه بر این بسیاری از فیلمهایی که در سی سال نخست تاریخ سینما ساخته شدهاند از لحاظ بصری بسیار زیبا، ظریف و به شدت پیشرو هستند و زبان فیلم را پیشرفت دادهاند. به همین خاطر در بیشتر رایگیریهای انتخاب بهترینهای تاریخ، کلاسیکهایی مانند Sunrise مورنائو، شبهمستند ژیگو ورتو یعنی Man with a Movie Camera و Metropolis فریتز لانگ و The General باستر کیتور همیشه حاضر هستند.
به یاد داشته باشید که سن یک فیلم هیچ ارتباطی با میزان ارزش یا توانایی آن برای سرگرم کردن ندارد. همانند دیگر مدیومها و فرمهای هنری، فیلم همواره در حال تغییر بوده است ولی این تغییر لزوما در جهت بهتر شدن نیست. در طول تاریخ طولانی و متنوع سینما همیشه هم فیلمهای خوب ساخته شده و هم فیلمهای بد.
در نهایت سعی کنید یک فیلم را به خاطر ژانر، مدت زمان، اسم و یا داشتن برچسب مستند پس نزنید. به خاطر رعایت سادگی در این مقاله بیشتر فیلمهای غیر مستند را معرفی کردهام ولی بیشتر چیزهایی که گفتهام را میتوان به مستندها هم اعمال کرد. به خاطر داشته باشید مستندهای فوقالعاده (و بسیار بد و متوسط)، انیمیشن، فیلمهای کوتاه و بلند و فیلمهای تجربی زیادی وجود دارند و اسم یک فیلم معمولا اطلاعات بسیار کمی در مورد تجربهای که با دیدن آن خواهیم داشت به ما میدهد.
به فیلمها فرصت بدهید
هنگامی که یک فیلم را برای تماشا انتخاب کردید، سعی کنید آن را در بهترین شرایط ممکن و وقتی که حالتان خوب است تماشا کنید. یک سینما با صفحهی نمایشی مناسب، کیفیت تصویر و صدای خوب بهترین انتخاب برای لذت بردن از جزییات بصری و صوتی فیلم است؛ سعی کنید سینمایی را انتخاب کنید که تماشاگران آن به جای حرف زدن با هم غرق فیلم باشند.
اگر چنین سینمایی در دسترستان نیست، بهترین جایگزین آن یک نمایشگر بزرگ در خانه است (یا در خانهی دوستتان)، هر چه بزرگتر بهتر. لپتاپها کیفیت تصویر و صدای خوبی ندارند و کیفیت تجربهی شما از فیلم را کاهش میدهند و گوشیهای همراه هم اجازه لذت بردن از جزییات ریز فیلم را به شما نمیدهند پس بهتر است از آنها دوری کنید. تلویزیون و شبکههای استریم محتوا برای استفاده در خانه مناسب هستند.
صبور باشید. به فیلم فرصت بدهید و در این زمان تمام توجه خود را معطوف آن بکنید. انتظار نداشته باشید که از اولین لحظات درگیر فیلم شوید. حتی اگر احساس میکنید که فیلم خیلی جذاب نیست حداقل 40 دقیقه به آن وقت بدهید قبل از آن که تماشای آن را متوقف کنید. احتمالا از دیدن تعداد زیاد کارگردانهایی که نیم ساعت یا حتی بیشتر صبر میکنند تا اولین بمب روایی فیلم را منفجر کنند متعجب شوید.
راهنمایی بگیرید
اگر دوست یا آشنایی دارید که فیلمباز است، از آنها برای پیدا کردن فیلم و کارگردانان خوب راهنمایی بگیرید. خواهید دید که کارکنان سینماها و مجموعههایی که فیلمهای هنری و قدیمی پخش میکنند از راهنمایی شما بسیار خوشحال خواهند شد. و به یاد داشته باشید: مردم فقط فیلمها را دوست ندارند، آنها عاشق حرف زدن درباره آنها هستند، مخصوصا در مورد فیلمهایی که دوست دارند. پس تلاش کنید همراه دوستان خود فیلم ببینید و افکار خود را با هم به اشتراک بگذارید.
اگر سینمایی که برای تماشای فیلم معمولا به آن میروید تماشاگرانی دارد که آنها هم معمولا آنجا میآیند، آنها میتوانند فیلمبازهایی باشند که برای صحبت در مورد فیلمها در لابی سینما بعد از دیدن آنها مشتاق باشند. در نهایت اگر آنقدر خوششانس هستید که در نزدیکیهای شما یک جشنواره فیلم برگزار میشود، این هم یک روش عالی نه فقط برای دیدن فیلم بلکه آشنایی با چند عاشق فیلم است.
با توجه به علایق و سلایق خود فیلم انتخاب کنید
اگر میان فیلمهای جدید که تماشا کردهاید به یک ژانر خاص علاقه دارید، یکی از بهترین کارهایی که میتوانید بکنید جستجو و کاوش در تاریخچهی این ژانر است: کمدی، اکشن ماجرجوایی، ترسناک، تریلر، علمی تخیلی، وسترن و عاشقانه. بیش از 100 صد سال است که فیلمهای مختلفی در این ژانرها ساخته میشوند. فیلمهای موزیکال هم بعد از شروع استفاده از صدا در سینما در دهه 1930 به سرعت به مهمترین گونهی فیلم تبدیل شدند.
شاید بتوانید به تدریج در زمان به عقب برگردید و فیلمها را از زمان حال به گذشته تماشا کنید. روش دیگر این است که از تماشای نخستین فیلمهای شاخص هر ژانر شروع کنید؛ مثلا Metropolis از فریتز لانگ (1927، علمی-تخیلی)، Nosferatu از مورنائو (1922، وحشت)، Steamboat Bill Jr از باستر کیتون (1928، کمدی). فیلمهایی که همه هنوز هم بعد از 90 سال شما را تحت تاثیر قرار میدهند و زیبا هستند.
اگر به طور خاص در مورد یک کشور یا منطقهی خاص اطلاعات دارید و به آن علاقه دارید و یا میخواهید بیشتر در مورد آن منطقه بدانید چرا نگاهی به فیلمها و فیلمسازان این منطقه نمیاندازید؟
اگر علاقهی زیادی به اخبار دارید و یا عاشق سیاست و روابط جاری هستید شاید به مستندها علاقمند باشید.
اگر به هنرهای معاصر علاقهمندید میتوانید فیلمهای آوانگارد و تجربی را تماشا کنید. اگر عاشق تاریخ هستید، درامهای تاریخی فراوانی در طول این 120 سال ساخته شدهاند که قطعا عطش شما را سیراب خواهند کرد. اگر هم یک خورهی کتاب هستید، تعداد بیشماری فیلمهای اقتباسی از کتابها ساخته شدهاند.
منظورم را میفهمید، خودتان جستجو را شروع کنید.
دنبال علایقتان باشید
اگر فیلمی وجود دارد که به طور خاص به آن علاقه دارید و از آن لذت بردهاید، میتوانید با استفاده از سایت IMDB فیلمهای دیگری که بازیگران این فیلم در آنها بازی کرده، همان نویسنده آنها را نوشته، همان فیلمبردار آنها را فیلمبرداری کرده و یا فراتر از همهی اینها توسط همان کارگردان ساخته شده را پیدا کنید.
عموما کارگردانها مهمترین عضو گروه خلاقهی ساخت یک فیلم قلمداد میشوند -اگر کارشان خوب باشد- چون آنها تلاشهای بازیگران و دیگر اعضای فیلم را دور هم جمع میکنند تا یک اثر واحد بسازند، اثری که گاهی امضای خاص کارگردان یا تمهای خاص او را در خود دارد. هر چه فیلمهای بیشتری تماشا کنید بیشتر با علایق خود و چیزهایی که دوست ندارید آشنا خواهید شد و با مسیرهای جدیدی مواجه خواهید شد.
همزمان وقتی با فیلمی مواجه میشوید که با شما سازگار است، کمی تحقیق کنید و با جایگاه آن در تاریخ سینما آشنا شوید. علاوه بر این که این فیلم توسط گروه خاصی از هنرمندان ساخته شده، جزیی از سینمای یک کشور خاص خواهد بود. در هر قاره کشورهایی وجود دارند که استایل و روش متمایز و شناختهشدهای برای ساخت فیلم دارند. علاوه بر این، ممکن است که این فیلم بخشی از یک جنبش تاریخی هنری باشد.
مثلا اگر بفهمید که این فیلم مثالی از جنبش اکسپرسیونیسم آلمان، رئالیسم فرانسه، نئورئالیسم ایتالیا، موج نوی فرانسه و یا هر چیز دیگری است تماشای فیلمهای دیگر این جنبشها میتواند لذتبخش باشد. برای مثال اگر غالب فیلمهایی که تماشا کردهاید فیلمهای جنایی آمریکایی بودهاند، میتوانید فیلمهای «هالیوود جدید» دهههای شصت و هفتاد میلادی را که شامل کلاسیکهایی مانند سهگانه پدرخوانده میشود را ببینید، یا دوران شکوفایی ژانر نوآر در هالیوود دههی چهل و پنجاه که شاهکارهایی مثل The Big Sleep، The Killers و Touch of Evil را برای ما به یادگار گذاشت.
در مورد نحوهی ساخت فیلمها فکر کنید
هر چه بیشتر در دنیای فیلمها بگردید، میتوانید با جستجوی بیشتر در مورد جنبههای مختلف ساخت فیلم تجربهی خود را عمیقتر کنید.
یکی از بهترین نقاط شروع برای این کار، فکر کردن در مورد ساختار روایی فیلم است. روایت همان داستان نیست، بلکه روشی است که داستان طبق آن گفته میشود. مواردی مانند لحن، بافت، زمانبندی، سرعت، طول داستان، زاویه، نقطهی دید از اجزای روایت هستند.
بیشتر داستانها به صورت خطی روایت میشوند، مثل The General از باستر کیتون و Bicycle Thieves از ویتوریو دسیکا که هر دو مدلی از شفافیت در ساختار هستند.
ولی در فیلم Citizen Kane، اورسن ولز مجموعهای از فلشبکها را به کار میگیرد تا زندگی یک مرد پولدار که تازه به قتل رسیدهاست را از دید افرادی که او را میشناختهاند بررسی کند. به عنوان مثالی دیگر نیکولاس روئگر در فیلم Don’t Look Now مکررا یک روایت خطی را با شاتهایی نامعلوم قطع میکند؛ آیا آنها خاطره هستند یا جلوهای از نگرانی و فانتزیهای تحقق نیافته یا پیشگوییهایی از آینده؟ او از تمام این ترفندها برای بررسی عمیق پاسخ یک زوج به مرگ فرزندشان استفاده میکند.
و در فیلم Nashville اثر رابرت آلتمن هر خط داستانی نیمهکاره رها میشود چون فیلم به شکلی امپرسیونیستی صرفا نظارهگر رفتار روزمرهی چندین کاراکتر است که هر کدام به گونهای به یک فستیوال موسیقی کانتری پنجروزه مرتبطاند.
فیلم Code Unknown میشائیل هانکه پا را از این هم فراتر میگذارد و بافت زندگی یک جامعهی شهری را با به هم دوختن تکههایی از زندگی چند شهروند به ظاهر نامرتبط به تصویر میکشد که همگی هنگام وقوع یک رویداد معمولی در خیابانی در پاریس حضور داشتند.
حقیقت این است که یک فیلم خیلی بیشتر از داستان آن است. البته اگر داستانی در کار باشد چون همان طور که Code Unknown هم نشان می دهد، همیشه نیاز به داستان وجود ندارد. شاید بهتر باشد در مورد فیلمها کمی متفاوت فکر کنیم و شبیه یک قطعهی موسیقی، نقاشی، عکس، مجسمه یا یک شعر با آنها مواجه شویم.
فیلمها از ترکیب المانهای زیادی بوجود میآیند. در کنار فیلمنامه و اجراها، به همان میزان موسیقی، نورپردازی، رنگ، حرکت دوربین، تدوین، طراحی صحنه و لباس، طراحی صدا و استفاده از فضا و معماری اهمیت دارد. یک کارگردان باتجربه تمام این المانها را به گونهای به کار میگیرد که نحوهی تعامل کاراکترها با یکدیگر و جهانی که در آن زندگی میکنند را به بهترین شکل ممکن نشان دهد و رابطهی بیننده را با هر چیزی که در فیلم دیده و شنیده میشود تنظیم کند.
مدیوم فیلم به اندازهای غنی و پیچیده است که در بهترین حالت میتواند از چند جهت تاثیرگذار باشد. هر چه بیشتر آن را تماشا کنید، بیشتر میتوانید هنر جمعی که برای ساخت آن صرف شدهاست را درک و تحسین کنید. در بخش آخر این مقاله چند نکته و منبع اضافه برای آشنایی بیشتر با جنبههای مختلف سینما آوردهام تا اگر به ادامه سفر خود در دنیای سینما علاقه داشتید به آنها مراجعه کنید. امیدوارم سفر شما هم در این دنیای جادویی به اندازهای که برای من لذتبخش بود برای شما هم فراموشنشدنی باشد.
این فیلمها را میتوانید در اپلیکیشن فیلم لند تماشا کنید.
نکات کلیدی – چگونه فیلمهای خوبی برای دیدن پیدا کنیم
1- آماده شروع یک سفر به دنیای ناشناختهها باشید. یک فیلم هنری میتواند ما را از لحاظ احساسی، فکری، فرهنگی و فلسفی تحت تاثیر قرار بدهد، اگر توسط هنرمندان واقعی ساخته شود.
2- با ذهن باز این سفر را شروع کنید. قبل از شروع سفر خود فراتر از فیلمهای جریان اصلی همیشگی، نکتهی مهم این است که تمام پیشفرضهایی که در مورد فیلمهای ناشناس مانند زبان ناشناخته، پالت سیاه و سفید و فیلمهای صامت دارید را کنار بگذارید.
3- به فیلمها شانس موفقیت بدهید. اگر فیلمی را انتخاب میکنید در صورت امکان آن را در یک صفحهی بزرگ تماشا کنید و صبور باشید؛ انتظار نداشته باشید از همان لحظهی اول جذب فیلم شوید.
4- بپرسید و راهنمایی بگیرید. از راهنمایی گرفتن از دوستان و آشنایان فیلمبازتان نترسید. مطمئن باشید که آنها دوست دارند در این مورد حرف بزنند.
5- فیلمهای مطابق سلایق و علاقههای خود را انتخاب کنید. اگر ژانری وجود دارد که فیلمهای آن را دوست دارید نگاهی به تاریخچهی آن بیندازید. و یا اگر علایق خاصی دارید سعی کنید فیلمهای مرتبط با آن را پیدا کنید.
6- اگر فیلمی را دوست داشتید، از آن دست نکشید. اگر از یک فیلم خاص خوشتان آمد، دنبال فیلمهای دیگر کارگردان آن و یا بازیگران آن بگردید.
7- در مورد نحوهی ساخت فیلمها کمی بیشتر عمیق شوید. فیلم یک مدیوم عمیق و پیچیده است و در بهترین حالت میتواند از چندین جنبه شما را متاثر کند. هر چه بیشتر فیلم ببینید، بیشتر هنر جمعی که برای ساخت آن صرف شده است را درک خواهید کرد.
کمی بیشتر بدانید
سینما در چندین سطح مختلف به صورت همزمان عمل میکند. برای هر چه عمیقتر کردن آشنایی شما با سینما در این قسمت چندین جنبه از آن را کمی عمیقتر بررسی میکنیم و منابعی را برای آشنایی هر چه بیشتر شما معرفی میکنیم. این دستهبندیها و مثالهای آنها کامل نیستند ولی به شما کمک خواهند کرد که جستجوی خود در دنیای سینما به عنوان یک فرم هنری را آغاز کنید.
نورپردازی و ترکیب رنگی
جنبهی بصری فیلم نهتنها اطلاعات روایی مهمی را منتقل میکند بلکه برای نشان دادن حال و هوا، اتمسفر، کاراکترها، معنای نهفته و تم فیلم به شدت اهمیت دارد. بعضی فیلمها هستند که از لحاظ زیبایی بصری قابل توجه هستند مانند Persona از برگمان، Days of Heaven از ترنس مالک، Beau Travail از کلیر دنیس و باد ما را خواهد برد از عباس کیارستمی.
برخی فیلمها مانند Pickpocket از رابرت برتسون به خاطر جنبهی بصری متمایزشان که از عَمد ساده و کاربردی است و فقط روی موارد مورد نیاز تمرکز دارد شناخته میشوند. در مقابل برخی از فیلمها مانند Faces از جان کاساوت یک حالت ناگهانی و لحظهای در ترکیب رنگ خود دارند که برای تاکید بر واقعیت به جای مصنوعی بودن است.
و یا کنتراستهای بارز و منابع نور شاخص در فیلمهای نوآر مانند The Killers از رابرت سیودماک نشانگر تنهایی، آسیبپذیری و ترس کاراکترهاست.
البته که نیاز نیست یک فیلم برای داشتن لحظات اکسپرسیونیستی حتما سیاه و سفید باشد؛ همان طور که ژان رنوا در The River و نیکولاس ری در Bigger Than Life نشان دادهاند.
حرکات دوربین و تدوین
نوع حرکات دوربین هم میتواند قصه بگوید و هم میتواند از لحاظ بصری لذتبخش باشد. در فیلم The Passion of Joan of Arc کارل تئودور درایر از یک دوربین که به شدت در حال تاب خوردن است برای ایجاد آشفتگی روانی استفاده میکند. در فیلمهای مکس اوفالس دوربین به دنبال کاراکترها میرود و آنها را احاطه میکند و اطراف آنها دور میزند، بدین معنی که آنها با امیال خود و شرایط اجتماعی جامعهشان احاطه و زندانی شدهاند.
کرِین شات گسترده و طولانی که ولز با آن فیلمش Touch of Evil را شروع میکند مانند دیگر لانگ شاتهای فیلم برای روایت این فیلم ضروری هستند چون حس پیوستگی زمانی و فضایی فیلم را تقویت میکنند تا رابطه علت و معلولی اتفاقات بهتر مشخص شود. و یا شکلی که دوربین به کرات کاراکتر اصلی فیلم Rosetta را دنبال میکند مخمصهی بدی که در آن گیر کرده است را نشان میدهد.
فیلمهایی مانند Napoleon که در دوران صامت سینما ساخته میشدند از تدوین سریع یا مونتاژ برای ایجاد حس برانگیختگی به خصوص هنگام مواجههها استفاده میکردند. از طرفی در فیلمهایی مثل Sabotage و Rear Window هیچکاک یک استایل تدوین متمایز ولی به شدت تطبیقپذیر ابداع کرد که با آن میتوانست به دقت برخی از اطلاعات را از بیننده پنهان کند و نهتنها تعلیق بسیاری ایجاد کند بلکه احساسات بینندگان را هم دستکاری کند.
استفاده اگنس واردا از لانگ شات در فیلم Cleo from 5 to 7 با ظرافت بیننده را به گونهای فریب میدهد که تصور کند داستان طبیعتگرای فیلم به صورت همزمان در حال وقوع است. و یا جان بورمن در Point Blank از تدوین برای ایجاد ریتم روایی تکه تکه و تکراری برای انعکاس ذهن وسواسی کاراکتر اصلی استفاده میکند.
صدا و موسیقی
موسیقی میتواند دینامیک احساسی فیلم را تقویت کند و یا یک حس خاص بسازد. به عنوان مثال میتوان قطعات مختلفی که برنارد هرمان برای فیلمهای هیچکاک، انیو موریکونه برای فیلمهای سرجیو لئونه و مایلز دیویس برای فیلم Lift to Scaffold لوئیز مال ساختهاند را نام برد.
موسیقی میتواند حسی کنایهآمیز هم ایجاد کند مانند موسیقیهای مایکل نایمن برای فیلمهای پیتر گریناِوی مانند The Draughtsman’s Contract. و یا میتواند وضعیت ذهنی یک کاراکتر را نشان دهد مانند موسیقی فیلم The Piano.
البته که بعد از فیلم American Graffiti از جورج لوکاس موسیقی متنهایی هم داشتهایم که از ترکیب آهنگهای مشهور زمان ساخت فیلم برای ایجاد حس آن زمان خاص درست میشوند.
صدا هم میتواند معنیدار باشد. اورسن ولز هنگام ساخت فیلم Citizen Kane از تمام ترفندهایی که هنگام کار در رادیو آموخته بود استفاده کرد و از روشهایی مانند پژواکها، تغییر بلندی صدا و دیگر افکتها برای بهتر نشان دادن اندازه لوکیشنهایی که فیلم در آن اتفاق میافتاد استفاده کرد. و یا رابرت برتسون در فیلم A Man Escaped از صداهای خارج از قاب اصلی دوربین برای نشان دادن اتفاقات خارج از سلول زندان شخصیت اصلی استفاده میکند.
برگمان در فیلم Persona از صدا و سکوت برای اشاره ظریف به صحنههایی که ممکن است رویا و یا تصورات کاراکترها باشند استفاده میکند. دیوید لینچ هم در فیلم The Elephant Man و Blue Velvet از صداهای اغراقشده و معوج اکسپرسیونیستی برای ایجاد حس نگرانی استفاده میکند.
طراحی صحنه و لباس
از اولین مثالهای چشمگیر و زیبای طراحی صحنه و لباس تاریخ سینما میتوان به فیلمهای Metropolis، Morocco و The Scarlet Empress اشاره کرد که به خاطر ظرافت و زیبایی خود مشهورند. از مثالهای متاخر طراحی هم میتوان به فیلمهای Pain and Glory و The Favourite اشاره کرد. بسیاری از فیلمها به خاطر داستان و فضای فیلم به طراحیهای واقعگرایانه نیاز دارند و برخی هم به طراحیهای غریب و فراتر از جهان ما نیاز دارند.
لوکیشن و معماری
مکانی که فیلم در آن اتفاق میافتد و لوکیشنی که در آن فیلمبرداری میشود تاثیر بسیاری بر احساس و معنای آن دارد. همانگونه که موقعیتهای کوهستانی فیلمهای وسترن جان فورد مانند Stagecoach و My Darling Clementine نشانی از داستانهای قهرمانان فیلم و دوراهیهای خاکستری اخلاقی کاراکترهای آن به ما میدهند، تصمیم برگمان برای ساخت بیشتر فیلمهایش در دههی شصت و هفتاد در جزیرهی فاروی دریای بالتیک هم به بررسی احساس رنج، تنهایی و ناامیدی مطلق کمک میکرد.
ولز، آنتونینی و پاکولا هم از معماری و مناظر فیلمهایشان مانند The Trial و The Parallax View برای تقویت احساسات منتقل شده در فیلم استفاده میکردند. البته هر فیلمی به نحوی معماری و مناظر را نمایش میدهد و برخی استفادههای بسیار ظریفتر از این المانها هم میتوانند به همان اندازه تاثیرگذار باشند مانند Alice in the Cities و Waiting for Happiness.
کتابها و منابع بیشتر
امروزه مجلات سینمایی کمی هنوز هم منتشر میشوند. یکی از اینها مجلهی انگلیسی Sight and Sound است که به صورت الکترونیکی هم منتشر میشود. وبسایت سینمایی Senses of Cinema هم مقالات جالب و مفیدی در مورد سینما منتشر میکند.
در این صفحه میتوانید میتوانید لیستی از بهترین فیلمها و کارگردانان تاریخ که هر ده سال با یک نظرسنجی از فیلمسازان و منتقدان بزرگ جهان توسط مجلهی Sight and Sound انتخاب میشود را ببینید. همچنین میتوانید لیست بهترین فیلمهای جشنوارههای مختلف سینمایی مانند کن و ونیز را هم بررسی کنید.
تاریخ سینما با در نظر گرفتن سینمای جهان، بسیار بزرگ و پیچیده است و خارج از توانایی یک کتاب. با این وجود کتاب The History of Cinema: A Very Short Introduction از جافری نوول اسمیت میتواند دیدی کلی از اتفاقات تاریخی سینما به شما بدهد.
کتاب The Story of Film نوشته مارک کازین هم یک نگاه جایگزین و گاهی اوقات مناقشهبرانگیز به سیر اتفاقات تاریخ سینما دارد.
منبع: Psyche
دیدگاه کاربران
علی شنوایی قناد
من در رشته تدوین حرفه ای سینما تحصیل کردهام و فیلم های خاص و عجیب غریب زیادی رو دیدم که خیلی ها حوصله دیدنش رو ندارن. پس این موضوع رو که میگید سینما خیلی فرا تر از جریان اصلی فیلمهای عوام پسند هست رو به خوبی درک میکنم. حتی در بین فیلم های ایرانی هم آثار خاص و عجیبی مثل هامون و دایره مینا اثر داریوش مهرجویی رو داریم. و از بین آثار کلاسیک میشه به کارگردانانی مثل استنلی کوبریک اشاره کرد که من خودم شخصا عاشق آثارش هستم. ممنون از این مقاله ی خاص و متفاوت که باعث شد یک فلش بک به زمان دانشجویی و تماشای فیلم های خاص و متفاوت تاریخ سینما بزنم. اما خیلی طولانی بود نتونستم کامل بخونم. بوکمارک میکنم تا سر فرصت کامل بخونمش.
سجاد بهنام
خوشحالیم که مقاله براتون جذاب و به دردبخور بود.